دانلود آهنگ گفت قاضی این خطا کاری چه بود گفت دزد هان اگر گویم پرواز همای

متن آهنگ پیر تاریخ از پرواز همای

دزد پیر را به دام انداختند دزد پیر را به دام انداختند
دست و پا بستند و حد بنواختند
گفت قاضی این خطا کاری چه بود
گفت قاضی این خطا کاری چه بود
گفت دزد هان اگر گویم بپا خیزد ز دامان تو دود
گفت هان بگوی کار خویشتن
گفت هستم هم چو قاضی راهزن
گفت آن زرها که بردستی کجاست
گفت آن زرها که بردستی کجاست
گفت در نزد شماست

گفت آن لعل بداخشانی چه شد
گفت آن لعل بداخشانی چه شد
گفت می دانم و می دانی چه شد
گفت پیش کیست آن روشن نگین
گفت بیرون آر دست از آستین
بیرون آر دست از آستین

بردن پیدا و پنهان کار کیست
نان این افتادگان گشنه در انبار کیست
تو قلم بر حکم داور می بری
من ز دیوار و تو از در می بری

حد به گردن داری و حد می زنی
گر یکی باید زدن صد می زنی
می برم گر من ردای کهنه ی درویش او
از چه بستانی تو از مردم به زور

دیدگان عقل گر بینا شود
خود فروشان عاقبت رسوا شوند
از برای کهنه دلقی بی بها
از برای کهنه دلقی بی بها
دست ما بستند و نا اهلان رها

من به راه خود ندیدم چاه را
ای که دیدی کج نکردی راه را
می زنی خود پشت پا بر راستی
می زنی خود پشت پا در راستی
راستی از دیگران می خواستی
دیگر ای گندم نمای جو فروش
دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عجب عیب خود مپوش

ای که بردستی ز مردم هر چه هست
ای که بردستی ز مردم هرچه هست
گر نمک خوردی نمکدان را نمی باید شکست
در دل ما فقر آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود
حاجت آر ما را ز راه راست برد
حاجت ار ما را ز راه راست برد
پس شما را دیو هر جا خواست برد
پس شما را دیو هرجا خواست برد